بخش خصوصی شبه‌دولتی شده است- ازسرمایه‌گذاری در ایران پشیمان نیستم

فریال مستوفی در گفت و گو با “کسب و کار” از وضعیت تجارت خارجی ایران می گوید – چین و یک بازار کاملا انحصاری
Saturday, 17 August 2013

بخش خصوصی شبه‌دولتی شده است- ازسرمایه‌گذاری در ایران پشیمان نیستم

روزنامه آرمان

۱۲ دی ۹۱

 

فریال مستوفی، عضو اتاق بازرگانی تهران و ایران از همان ۱۷ سالگی هم که به قصد ادامه تحصیل ایران را ترک کرد، به این فکر می‌کرد که روزی بتواند کسب‌و‌کار مستقل خود را در ایران آغاز کند. در سال ۷۵ برای اولین بار به چین سفر کرد و پایه مراودات خود را با این کشور در همان زمان گذاشت؛ هرچند که هنوز هم وی از کار کردن با کشور چین چندان راضی به نظر نمی‌رسد. نایب رئیس اتاق مشترک ایران و چین که فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد اقتصاد و آمار از کشور انگلیس است، در میان صحبت‌هایش اشاره می‌کند که به‌عنوان یک ایرانی از اینکه به‌صورت تک‌بعدی با کشوری مثل چین مراوده دارد، راضی نیست. نایب رئیس کمیسیون سرمایه‌گذاری اتاق تهران در گفت‌وگویی با روزنامه آرمان از مشکلات سرمایه‌گذاری در ایران سخن می‌گوید و هرچند از این وضعیت چندان راضی نیست اما به واسطه امیدهایی که دارد از حضور خود و سرمایه‌اش در ایران اظهار پشیمانی نمی‌کند. متن کامل این گفت‌وگو را می‌خوانید:

به‌عنوان فردی که از معدود بانوان فعال در اتاق بازرگانی هستید، از چگونگی شروع کار خود بگویید.

به نظرم بسیاری از انسان‌ها تمایل دارند به سرعت پله‌های ترقی را طی کنند و البته بدون برنامه‌ریزی و به‌صورت جهشی، ولی من از ابتدا اساس کارم را بر مبنای برنامه‌ریزی گذاشتم. متاسفانه در کشور ما برنامه‌ریزی برای انجام بسیاری از فعالیت‌ها و کار‌ها دیده نمی‌شود و در کارهایی که صحبت از برنامه‌ریزی می‌شود عملا اجرا نمی‌شود و در حد کاغذ بازی باقی می‌ماند. با وجود منابع فراوان و سرشاری که در اختیار داشته‌ایم در مقایسه با کشورهای دیگر که امکانات و منابع ما را نداشته‌اند پیشرفت قابل انتظار را نداشتیم. با توجه به شرایط پیشین و شرایط فعلی به نظر می‌رسد که خلائی در میان دولت و بخش خصوصی از لحاظ اقتصادی ایجاد شده و ظاهراً تمایلی‌نیست که بخش خصوصی را در اقتصاد وارد کنند و نقش خاصی به آنها بدهند. در سال‌های اخیر تمام فعالیت بخش خصوصی تنها به دادن شعارهای اقتصادی و همچنین به انتقاد از عملکرد دولت محدود شده و عملاً پیشنهادی کاربردی ارائه نشده و هر‌گاه که پیشنهادی ارائه می‌شود، توجه لازم صورت نمی‌گیرد که این باعث دلسردی بخش خصوصی می‌شود. اصل ۴۴ قانون اساسی طرح بسیار خوبی است و اجرای این اصل از اهمیت خاصی برخوردار است. اصولاً بهتر و شایسته‌تر است که قبل از به تصویب رساندن قوانین و آیین‌نامه‌ها، نحوه اجرای آن هم پیشاپیش مورد بررسی قرار گیرد و به اجرای آن بیشتر توجه شود. این نکته را بار‌ها در جلسات مختلف با بخش‌های دولتی و غیردولتی مطرح کرده‌ام. به‌عنوان مثال به‌ جای خصوصی سازی بیشتر شاهد رشد شرکت‌های شبه دولتی بودیم و عملاً بخش خصوصی نیز با تحمل ضررهای زیاد به بخش شبه دولتی تبدیل شده است که انگیزه برخی مدیران برای استفاده از امکانات دولتی پس از دوران بازنشستگی خود یکی از عوامل تأثیرگذار در این زمینه بوده است.

در برخی موارد دیده می‌شود که بخش خصوصی در واگذاری‌ها انگیزه‌ای برای وارد شدن نداشته است. به نظر شما این مسئله در ورود شبه‌دولتی‌ها موثر نبوده است؟

متاسفانه بخش خصوصی در ایران رشد لازم نکرده است و نمی‌توان یک دفعه تمام فعالیت‌ها را به این بخش سپرد. در واقع بخش خصوصی ما کاملاً خصوصی نیست و بسترهای لازم نیز برای فعالیت این بخش ایجاد نشده است که بتواند قابلیت خود را نشان دهد. ‌باید آموزش‌هایی به این بخش برای ورود به فعالیت‌ها داده می‌شد. عملاً بخش خصوصی توان سرمایه‌گذاری در پروژه‌های بزرگ را ندارد و آن دسته از سرمایه‌گذاری‌های انجام شده نیز از سلامت لازم برخوردار نبوده و اصولاً در بسیاری موارد هدف تولیدی ندارند. موضوع دیگری که در حضور بخش خصوصی قابل ذکر و تأمل است، آن است که باید در ثبات بیشتر قوانین و پدید آوردن محیط اقتصادی سالم‌تر‌تلاش‌بیشتری‌صورت‌گیرد به‌طور مثال بخش خصوصی در بانک‌ها، سپرده‌های ارزی ایجاد کرده‌اند ولی با به‌وجود آمدن تحولات ارزی بانک‌ها حاضر به پرداخت سپرده‌ها به‌صورت ارز نیستند و معادل ریالی آن را با نرخ مرجع پرداخت می‌کنند. اساساً سرمایه‌گذاری مانند پرنده‌ای است که نیاز به محیط امن برای زندگی کردن دارد. اگر سرمایه‌گذار احساس محیط امن کند سرمایه‌ها قابل جذب هستند و نکته مهم این است که خود سرمایه‌گذار می‌تواند بهترین تبلیغ را برای جذب سرمایه‌گذاران دیگر انجام دهد. به‌عنوان مثال کشور چین جذب سرمایه را به بهترین شکل با فراهم آوردن محیط امن سرمایه‌گذاری با سیاست اقتصادی درهای باز به‌خوبی اجرا کرد و نتایج آن هم برای همه ملموس است.

یعنی اگر شما با یک چینی روبه‌رو شوید، وی را دعوت به سرمایه‌گذاری در کشور می‌کنید؟

بله. دعوت می‌کنم اما دلیل آن تنها میهن‌دوستی است. حداقل کاری که به‌عنوان یک ایرانی می‌توانم انجام دهم این است که از سرمایه‌گذاری در ایران بد نگویم. البته برای جذب سرمایه‌گذار جدید ‌باید مشکلات و مسائل را شفاف کرد.

در این زمینه تجربه‌ای داشتید که سرمایه‌گذار از دیگر کشور‌ها دعوت کنید و پشیمان شوید؟

بله. ۱۷ سال پیش که به ایران بازگشتم، از یک سرمایه‌گذار کویتی دعوت کردم تا در کارخانه تولید روغن در ایران به‌عنوان شریک سرمایه‌گذاری کند. در ابتدا مجوزهای لازم با همکاری خوب بخش حمایت از سرمایه‌گذاری خارجی وزارت اقتصاد و دارایی اخذ شد ولی در مرحله بعد که برای تخصیص زمین مورد نیاز به وزارتخانه‌ها و سازمان‌های مختلف مراجعه کردیم، با مشکلات متعددی روبه‌رو شدیم. به طوری که این پیگیری‌ها نزدیک به دو سال طول کشید و سبب شد تا سرمایه‌گذار کویتی به جای اتلاف وقت، همین سرمایه‌گذاری را در سوریه انجام دهد.

فکر می‌کنید با این شرایط، فرار سرمایه رخ می‌دهد؟

بله.

به برخی عوامل کاهش سرمایه‌گذاری اشاره کردید. پیش‌بینی شما از آینده سرمایه‌گذاری در ایران چیست؟

روند سرمایه‌گذاری در ایران در سال‌های گذشته روند کاملاً مناسبی نبوده است. شاید اظهار شود که رشدی صورت گرفته است ولی این رشد با چه مقیاسی در نظر گرفته می‌شود. در فضای داخلی کشورمان، رشد سرمایه‌گذاری کندی را شاهد بودیم ولی در مقایسه با سایر کشور‌ها این رشد قابل انتظار نبوده است. کشور ما دارای پتانسیل‌های بالقوه و بکری است و تنها نیاز است با ایجاد اعتمادسازی بیشتر، بستر سرمایه‌گذاری را فراهم کنیم. در حال حاضر بیشترین سطح مبادلات تجاری ایران با کشور چین صورت می‌گیرد. من به‌عنوان یک ایرانی و همچنین نایب رئیس اتاق بازرگانی و صنایع ایران و چین، صلاح نمی‌دانم که با محدود کردن روابط و تعاملات با سایر کشور‌ها، خود را محدود به چند کشور کنیم. اعتقاد دارم با در نظر گرفتن صلاحدید کشور می‌توان با همه دنیا در ارتباط بود و از تمامی زمینه‌های موجود بهره برد.

با توجه به مشکلات مورد اشاره شما، خودتان از حضور در ایران پشیمان نیستید؟

من ایران را خیلی دوست دارم و احساس وابستگی دیرینه زیادی به کشورم دارم. این در حالی است که بیشتر عمرم را در خارج از ایران زندگی کردم و امیدوارم که شرایط به گونه‌ای شود که سرمایه‌گذاران در کشور خودمان سرمایه‌گذاری کنند. با برنامه‌ریزی می‌توان بسیاری از موارد را به فرصت‌های اقتصادی تبدیل کرد و همچنین فرصت‌ها را که به وجود می‌آیند به راحتی از دست ندهیم. به یاد دارم که پنج سال پیش به چین سفر کرده بودیم. از آنجایی که پیش‌بینی می‌کردم به سمت برخی محدودیت‌ها حرکت می‌کنیم در آن سفر پیشنهاد کردم که معاملات را براساس یوآن چین انجام دهیم. در آن زمان مدل پیشنهادی خود را نیز به آقای نهاوندیان دادم اما با وجود پیگیری ایشان، بانک مرکزی خیلی دیر اقدام به این عمل کرد. در اتاق بازرگانی دائماً از بانک مرکزی دعوت می‌کنیم اما نمی‌آیند. به یاد دارم که دو سال پیش در اتاق ایران و چین برنامه‌ای را طراحی کردیم که نماینده‌های بانک هم حضور داشته باشند که مشکلات را بیان کنند. در آن جلسه نماینده‌های ۱۵ بانک حضور داشتند اما هر چه سوال می‌کردیم که مشکل چیست می‌گفتند مشکلی وجود ندارد. اگر مشکلی وجود ندارد پس ما چرا با برخی مشکلات مواجه می‌شویم؟ جالب اینجاست که نماینده‌های بانک‌ها درراهروی جلسه جداگانه از ما می‌خواستند که فکری برای مشکلات آنها بکنیم.

پیش از این شما در مورد نرخ دلار پیش‌بینی‌هایی داشتید. حال در مقطع فعلی پیش‌بینی شما از آینده نرخ دلار چیست؟

همانطور که بار‌ها در مصاحبه‌های قبلی متذکر شده‌ام، نرخ ارز روند صعودی خواهد داشت. از سال ۱۳۸۱ ارز در ایران تک نرخی شد و این امر نزدیک به ۱۰ سال ادامه داشت و به یکباره شاهد افزایش شتابنده نرخ ارز به خصوص دلار در بازار ایران بودیم. افزایش نرخ ارز باید با توجه به میزان رقابت پذیری اقتصادمان در تجارت خارجی، تورم داخلی و خارجی و همچنین شرایط اقتصاد کلان، در نظر گرفته شود ولی وقتی این موارد در نظر گرفته نمی‌شوند، مطمئناً شاهد افزایش بیشتر نرخ ارز خواهیم بود.

برخی می‌گویند با افزایش نرخ دلار، صادرات به صرفه می‌شود. نظر شما در این رابطه چیست؟

یکی از فاکتورهای مهم و نقش‌آفرین در رشد و توسعه اقتصادی، رونق صادرات است و همین مسئله بخش مهمی از سیاست‌گذاری‌های خارجی را به خود اختصاص داده است. در اقتصاد ایران جهت کاهش وابستگی اقتصادی به درآمدهای حاصل از صادرات نفت خام، تلاش بر این است تا صادرات غیرنفتی رونق یابد و به همین منظور، کنترل تغییرات نرخ ارز به‌عنوان یکی از عوامل تعیین کننده صادرات غیرنفتی، تلقی می‌شود. نرخ ارز همواره کاهش یا افزایش درجه رقابت‌پذیری صادرات غیرنفتی ایران را به همراه داشته؛ به طوری که رکود و رونق صادرات را شاهد بوده‌ایم. علاوه بر تأثیرات نرخ ارز در صادرات، عوامل دیگری نیز دخیل هستند که مستلزم صرف وقت بیشتری است و باید به‌صورت مفصل به آن بپردازیم. در بخش خصوصی هم یک دیدگاه وجود نداشت. چه بسا اگر خود بخش خصوصی در این مسئله به توافق می‌رسیدند این قبیل مشکلات ایجاد نمی‌شد. بخش خصوصی در تعیین نرخ ارز تصمیم‌گیرنده نبوده و اختلاف نظر بین وارد و صادرکنندگان وجود داشته است و تنها سیاست کلی دولت ‌باید به مصلحت کشور باشد.

فکر می‌کنید به‌عنوان عضوی از اتاق بازرگانی چقدر اتاق بازرگانی و سفرهایی که هیات رئیسه آن داشته در رفع مشکلات تحریم تاثیر داشته است؟

به‌طور کلی و در شرایط کنونی که با محدودیت‌هایی برای اقتصاد مواجه هستیم، تنها بخش خصوصی بوده است که توانسته راهکارهایی جهت برون رفت از این وضعیت تدبیر کند و اتاق بازرگانی به‌عنوان نماینده بخش خصوصی از این قاعده مستثنی نبوده است. در همین راستا نیز سفرهایی انجام شده تا بتوان با ایجاد تعاملات بیشتر فضایی گسترده‌تر و بهتر در ایران ایجاد کرد.

چقدر سفرهای آقای نهاوندیان به‌عنوان سفیر بخش خصوصی را در کنار زدن مشکلات تحریم موثر می‌دانید؟ با توجه به اینکه هزینه‌های بسیاری نیز در این رابطه صرف می‌شود.

تاثیرات سفرهای ایشان را نمی‌توان به‌صورت سرفصل شده لیست کرد. مسئله مهم نقش سفرهای ایشان است و مطمئناً اگر سفرهای انجام شده دستاوردهای ارزشمندی برای ایران داشته، هزینه‌های پرداختی در قبال نتیجه کار بی‌اهمیت است.

مهم این است که دستاوری داشته است یا خیر.

مسلماً دستاوردهایی داشته است. در غیر این صورت انگیزه‌ای برای ادامه راه وجود نداشت.

ببینید ما تا حالا به‌عنوان یک رسانه از رئیس اتاق در مورد دستاوردهای سفرش چیزی نشنیده‌ایم اما شما که در اتاق هستید دستاوردی را دیده یا شنیده‌اید؟

همانطور که گفتم، شاید نتوان دستاوردهای سفرهای ایشان را به‌صورت سرفصل لیست کرد ولی نتایج به دست آمده را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. ایجاد یا گسترش روابط، مسئله‌ای نیست که بتوان در طی یک یا دو جلسه مذاکره و ملاقات به آن دست یافت و لازمه این کار صرف وقت است. بهتر است مثال ملموس‌تری برایتان مطرح کنم. وقتی شرکتی در یک نمایشگاه حضور می‌یابد حداقل کاری که صورت می‌دهد، معرفی خود و محصولات یا خدمات قابل ارائه آن است. سفرهای آقای نهاوندیان نیز به مثابه همین مثال است. بار‌ها شاهد بودیم که در طی همین سفر‌ها، تفاهم نامه‌هایی به امضاء رسید که ضرورت داشت پیگیری‌های لازم انجام می‌شد و شاید همین عدم پیگیری یکی از نقاط ضعف اتاق بازرگانی باشد.

در مورد عملکرد هیات رئیسه اتاق بازرگانی ایران نقد دیگری که مطرح است کم رنگ شدن روابط اتاق بازرگانی با دولت است. شما هم این را تایید می‌کنید؟

اتاق بازرگانی به‌عنوان نماینده بخش خصوصی و نه یک رقیب برای بخش دولتی باید آنچنان، زمینه فعالیت داشته باشد که بتواند به‌عنوان یک شریک با بخش دولتی، حرکت کند و بالطبع در چنین شرایطی، اختلاف نظرهایی به وجود خواهد آمد. اما این اختلاف نظرها در قیاس با سایر مشکلات، مسئله‌ای نیست که چندان حائز اهمیت باشد. بهتر است به جای دامن زدن به این حواشی‌، ذهن و وقتمان را معطوف به رفع مشکلات کنیم و به جای اخذ تصمیمات عجولانه به شناسایی راهکارهای خروج از رکود و نیل به رشد اقتصادی بپردازیم.

در این مورد می‌توانید به مصداقی اشاره کنید؟

می‌توان به تغییرات متعددی که در بخشنامه‌ها و آیین‌نامه‌های صادرات و واردات ایجاد می‌شود اشاره کرد. عدم ثبات در قوانین صادراتی، مشکلات صادرکنندگان را بیشترخواهد کرد. به‌طورمثال به‌صورت ناگهانی شاهد ممنوع کردن ۵۲ قلم کالای صادراتی بودیم و طبق معمول پس از مدتی این تعداد کالا به ۳۹ مورد تقلیل یافت و دوباره پس از بررسی‌ها این نتیجه گرفته شد که برخی از کالا‌ها ممنوع و برخی دیگر مشمول پرداخت عوارض صادراتی شوند. چه تضمینی وجود دارد که بخشنامه‌های فعلی در طی چند هفته و چه بسا چند روز آینده تغییر نکنند؟ آیا به این موضوع فکر شده که تغییر ناگهانی قوانین صادراتی چه لطمه‌های جبران‌ناپذیری را می‌تواند بر بدنه صادراتمان وارد کند؟ چه کسی پاسخگوی عدم دریافت عایدات مجموعه‌هایی خواهد بود که از محل صادرات خود تأمین بودجه برای حیات خود می‌کردند.

بحث من این بود که آن اختلاف نظر دولت و بخش خصوصی چه پیامدهایی داشته است؟ یعنی می‌خواهید بگویید این‌ها ناشی از آن اختلاف نظر است؟

بله. همانطور که در سوال قبلی پاسخ دادم.

سوال من این بود که کم رنگ شدن روابط دولت و بخش خصوصی که مثلا با غیبت وزرای اقتصادی در جلسات شورای گفت‌و‌گوی دولت و بخش خصوصی خود را نشان داده، چه پیامدهایی دارد؟

این موضوع اصلاً درست و به صلاح کشور نیست که بخش خصوصی و دولت در دو جبهه کاملاً متضاد باشند. درست است که این دو بخش اختلاف نظرهایی دارند ولی باید هدف هر دو بهبود اوضاع اقتصادی در کشور باشد.

چند سالی است که در ایران طرح‌هایی مثل هدفمندسازی یارانه و افزایش مالیات برای جایگزینی نفت دنبال می‌شود. با توجه به تجربیات کشورهایی مثل انگلیس که شما در آن کشور سال‌ها حضور داشتید، موانع این گونه طرح‌ها در ایران را چه مسائلی می‌بینید؟

در ایران مبنا و الگو فرار از مالیات است. اساس کار را بر این گذاشتیم که مالیات ندهیم و به مالیات به‌عنوان یک موضوع زائد نگاه می‌کنیم. من شخصا موافق مالیات دادن هستم، به شرط آنکه آثار آن را لمس کنیم.

شما طی این سال‌های حضورتان در ایران به‌عنوان یک زن بازرگان با چه مشکلاتی مواجه بودید؟

از دید من جنسیت در فعالیت بازرگانی اهمیت ندارد و توانایی فرد است که اهمیت پیدا می‌کند. خوشبختانه از زمانی که به ایران بازگشتم و فعالیت کرده‌ام از این نظر محدودیتی احساس نکردم. هر چند که خودم نیز اجازه نمی‌دهم که کسی برایم محدودیت ایجاد کند. به نظر من خانم‌های ایرانی باید خودباوری لازم را داشته باشند و جامعه نیز باید این را بپذیرد.

 

لینک خبر