با اینکه علاقه مند بودم نقطه آغاز فعالیت هایم ایران باشد, جبر زمانه مرا مجبور کرد که شانس خود را در انگلستان محک بزنم. اولین شرکتم را در آن کشور تأسیس کردم. شاید علت انتخاب انگلستان برای شروع به این دلیل بود که چندین سال در این کشور زندگی کرده و با اصول و قواعد زندگی و کار آشنا بودم. با اینکه شروع یک فعالیت اقتصادی – تجاری در همه جای دنیا مشکل است اما من از چالشها استقبال می کنم. شاید بهتر باشد بگویم که دوست ندارم خواسته هایم را براحتی به دست بیاورم. اگر برای به دست آوردن آنچه میخواهم تلاش کنم، در این صورت دستاوردی که داشته ام، برایم لذت بخش و ارزشمند است. برای همین من رقابت را دوست دارم اما یک رقابت سالم. قرار بود در این شرکت به تجارت بپردازم. در آن زمان خاورمیانه و ایران را هم به دامنه فعالیت های تجاری شرکت اضافه کردم. اما در کنار فعالیت های بازرگانی به مدیریت پروژه هم فکر می کردم. بنابراین از پیشنهاد شرکت AEG استقبال کردم. جلسه ای با نمایندگان این شرکت در آلمان برگزار کردیم؛ در آن جلسه صحبت از انرژی های خورشیدی بود. فکر می کنم این جلسه مشترک در سال 1359 یا 1360 برگزار شد. در آن زمان، انرژی خورشیدی پدیده تازه ای بود؛ و آنگونه که آنان شرح دادند, مشتاق شدم که در این زمینه فعالیت کنم.ا ین پیشنهاد همکاری که مطرح شد, به فکر ایران افتادم؛ به هر حال ایران از حیث برخورداری از منبع انرژی خورشیدی جزو کشورهای غنی بود. اما جنگ ایران و عراق درگرفته بود و وضعیت مناسب نبود. ایده ای که برای ایران در سر داشتم عملیاتی نشد. اما همکاری ما واین شرکت به اجرای چند پروژه در تعدادی از کشورها منتهی شد؛ بطوری که در سودان طرح روشنایی یک جاده شش کیلومتری با استفاده از انرژی خورشیدی بررسی و انجام شد.
پس از مدتی شعبه دیگری از شرکت مان را در پاریس راه اندازی کردیم. بیشتر فعالیت های این دو شرکت به خرید و فروش مواد اولیه مورد نیاز صنایع و ماشین آلات معطوف بود؛ و در واقع تقاضاهای تجاری معمولی را پاسخ می دادیم. من درسال 1372 بار دیگر به ایران بازگشتم ؛ زمانی که جنگ به پایان رسیده و دوران سازندگی آغاز شده بود. در این مدت تجربیاتی در حوزه تجارت و دادو ستد کسب کرده بودم و حرفه ای را که دوست داشتم شروع کردم. می خواستم تجربیاتم را در ایران به کار ببندم. دوستان و اطرافیانم بر این عقیده بودند که من نمی توانم در ایران فعالیتی داشته باشم و با استدلال هایشان سعی می کردند مرا منصرف کنند.اما من توجهی نکردم و گفتم تا این شرایط را از نزدیک لمس نکنم , نمی توانم قضاوتی داشته باشم. اطرافیانم حتی تأکید می کردند که زنان در شرایط حاکم بر جامعه ایران, امکان فعالیت اقتصادی ندارند. خوشبختانه به ایران آمدم و دیدم که شرایط مساعد است , لذا شرکتی برای مدیریت پروژه تأسیس کردم. ظرف دو تا سه سال پس از آغاز به کار در شرکت ,نخستین پروژه ام را در فرایند یک مناقصه برنده شدم. در سال 1375 یا1376 بود که برای اولین بار به چین سفر کردم. در آن زمان چین به تازگی به جرگه کشورهایی که سیاست درهای باز را دنبال می کردند , پیوسته بود. چین از پتانسیل های بسیاری برخوردار بود.در آنجا با تعدادی از شرکت های چینی برای همکاری در پروژه های ایران مذاکره کردم و تفاهم نامه هایی را امضاء کردیم. در حال حاضر شرکتی که من مدیریت آن را بر عهده دارم , به همراه شرکت های چینی و اروپایی برای اجرای پروژه ها با یکدیگر متحد می شویم و پروژه ها را به اجرا می رسانیم. اما بیشتر پروژه هایی که به این شکل به اجرا درآمده است متعلق به حوزه فولاد و معدن است. در حال حاضر به اتفاق همسرم چهار شرکت را در انگلیس , فرانسه, چین وهنک کنگ و سه شرکت در ایران مدیریت می کنیم که در زمینه مدیریت پروژه MIS,ERP,واردات مواد اولیه مورد نیاز صنایع, ماشین آلات و قطعات یدکی فعالیت می کنند.در برخی از شرکت ها من مدیر عامل هستم و او رئیس هیأت مدیره و در برخی نیز من رئیس هیأت مدیره ام و او مدیر عامل. فعالیت های شرکت KDD هم صرفاً به مدیریت پروژه اختصاص دارد.